(INTP)جهان هر فرد، به اندازه وسعت فکر اوست." خونم جوهر خودکارمه" دانشجو معلمِ فرهنگیان| امورتربیتی
?اپیزود چهارم روان شو?| شنا در دریایِ سیاست!?
- سلام سلام :)
- اینجا هستیم با قسمت چهارم روان شو از استدیو ویرگول
- مهمان ویژه ی برنامه: جناب اقای احمد سبحانی
- از ایشون بسیار بسیار برای پاسخ های سازنده و در عین عامه فهم و سلیس سپاس گزاریم.
- خصوصا اینکه با وجود مشغله زیاد و وقت تنگی ، افتخار حضور دادن.
- پاسخ ها رو بخونید و از تحلیل ها لذت ببرید.
- امیدوارم مفید واقع بشه.
- منتظر قسمت های جذاب بعدی روان شو باشید.?
- از همراهی همه ی شما دوستان عزیزم متشکرم??
۱. تعریف سیاست_ دولت_ حکومت به طور مجزا از دیدگاه شما؟
سیاست که البته ترجمه صحیحی از کلمه Politics نیست، ناظر به اعمالی هست که نهاد قدرت برای ساخت یک
موجودیت واحد از تکثرات موجود در جامعه استفاده میکنه. یکم سخت شد. بذارید توضیح بدم. سیاستگذار میدونه که جامعه افراد زیادی داره که هرکدوم میخوان کاری براشون انجام بده. بنابراین سعی میکنه یک سری اصول بذاره (قانون اساسی) و بر اساس اون اصول کاری رو انجام بده. به این میگن سیاست. در واقع سیاست اون قوانین یا اصول موضوعه است.
دولت به مثابه بازوی اجرایی اون اصول موضوعه است
و حکومت به کلیت یک جامعه گفته میشه. تفاوت دولت اینه که دولت بدون اون اصول موضوعه معنا نداره و هر دولتی باید سعی کنه که اون اصول موضوعه رو پیاده کنه، اما حاکمیت مجموعه دولت و ملت هست.
۲. تاریخچه ی سیاست های نخستین تاریخ و تمدن بشری به چه زمانی برمیگرده؟
تاریخچه سیاست که قطعا به زمان پیدایش انسان برمیگرده. انسان ذاتا موجودی اجتماعی هست و به همین دلیل نیاز هست که مردم کنار هم زندگی کنن و باز به همین دلیل نیاز هست که قانون وجود داشته باشه تا از تضاد منافع جلوگیری بشه و باز هم به همین دلیل سیاست همیشه وجود داشته. اما تغییر سیاست دورههایی داشته به عنوان مثال اختراع خط، یک جانشینی، اختراع ماشین چاپ و... نوع سیاست و نوع حکومتها رو تغییر میداده. همین امروز هم هوش مصنوعی، بلاکچین و... باز هم در حال تغییر حکومتها و سیاستها هستن.
۳. آیا تشکیل سیاست در بین مخلوقات جهان هست یا فقط میان انسان ها؟
نه بعید میدونم بشه به اون چیزی که بین سایر موجودات هست سیاست گفت. چون سیاست زاییده ذهن انسانه.
۴. از نظر اسلامی و غیر اسلامی یک حکومت کارآمد چه ویژگی هایی رو باید دارا باشه؟
از هر منظری که بخوایم نگاه کنیم، حکومت تنها باید یک ویژگی داشته باشه و اون هم اینه که در قالب اصول موضوعه خود به درستی عمل کنه. شما میتونی آزادی، برابری، اسلام، یهودیت و هر چیز دیگهای رو به عنوان اصول موضوعه سیاست اختیار کنی، اما بعد از اون دیگه آزاد نیستی هرکار که دلت خواست انجام بدی. اگر گفتی حکومت ما اسلامیه، دیگه آزاد نیستی منابع رو در اختیار افراد معدودی بذاری به این بهانه که اینها مسلمانن یا اینها نماز شب خوانن و... اگر این یک اصل واحد سیاست انجام بشه، هر کشوری میتونه بهترین کشور دنیا بشه اما مشکل اینه که سیاستگذارا میخوان از همه چیزهای خوب دنیا یک کم داشته باشن. یک کم آزادی با یک کم عدالت. مگه چی میشه؟ خیلی هم خوبه. نه خیلی هم بده چون اگر بخوای عدالت رو به شیوه برنامهریزی انجام بدی، آزادی مانعش میشه و در نهایت نتیجه بدتر از حالتی میشه که هرکدوم رو به تنهایی به کار میبردی.
۵.آیا نیاز هست همه ی افراد جامعه اعم از شهروندان عادی، همه حقایق جامعه رو پی ببرند؟
قطعا نیاز هست. متاسفانه بعضی به بهانه موضوعات امنیتی میخوان خیلی از مسایل رو مخفی کنن. اما کی میتونه بگه کدوم مساله امنیتی هست و کدوم نیست؟ هرکس میتونه بگه کاری که من میکنم امنیتیه. بنابراین بهتره اصل رو بر شفافیت بذاریم و حالا از توش استثنائات رو در بیاریم نه اینکه اصل مخفی بودن باشه حالا گزینشی شفاف کنیم.
۶.چقدر نیازه که یک فرد اطلاعات سیاسی داشته باشه؟
بیشتر از اطلاعات نحوه مواجهه با خبر مهمه. رسانه امروز خیلی پیچیده شده و هرکسی نمیتونه باهاش به شیوه درست مواجهه پیدا کنه. طوری که هیچوقت نمیفهمیم چی درسته و چی غلط و در نهایت به جایی میرسیم که فکر میکنیم درست و غلطی وجود نداره و این نقطه شروع فاشیسم و استبداده. بنابراین بهتره اول بفهمیم چطوری باید با خبر مواجه بشیم. اولین واکنش باید این باشه که خوب اون طرف مقابل چی میگه؟ یادمون باشه هیچکس توی دنیا اونقدر که نشون داده میشه پلید نیست.
۷. با پیگیری اخبار چیزی دستگیرمون میشه؟
در واقع تنها چیزی که دستگیرمون میشه یک بخش از یک کل هست. همیشه قضیه زوایای بیشتری داره.
۸. تفاوت یک دولتمرد با یک سیاست مدار؟
اگر مقصود تفاوت بین politician (سیاستمدار) و statesman (دولتمرد) باشه، به نظرم تفاوت تنها نوع اهداف هست.
سیاستمدار تنها به دنبال منافع حزبی و گروهی و قبیله ای خودشه اما دولتمرد کلان رو میبینه و میدونه که منافع خودش هم در گرو منافع کل هست.
۹. برای دیدن تحوالات اساسی یک کشور، در سریع ترین زمان ممکن، اولین جایی که باید اصلاح بشه کجا و کدوم نهاد و قسمته؟
این از اون سوالاتی هست که هم دوست دارم جواب بدم هم میدونم هر جوابی من رو احمق نشون میده. اگر مشکلی در کلیت ساختار باشه باید کل ساختار تغییر کنه و اگر در جزء باشه باید همون قسمت اصلاح بشه. سریعترین زمان ممکن هم وجود نداره چون سیاستمدارها درگیر اینرسی هستن. هرگز با اصلاح موافقت نمیکنن چون طبق اصل اول نیوتون میگه هر سیستم تمایل داره شرایط موجود رو حفظ کنه مگر اینکه تحت اثر نیرویی مجبور به تغییر بشه.
۱۰. چطور میتونیم در برابر حملات به عقاید، رگبار بسته شدن باورها و جنگهای روانی در امان بمونیم یا دست کم کمتر آسیب ببینیم ؟
تنها راه اینه که در مورد بنیانهای باور رقیب مطالعه کرد. کسی که به دنبال حمله به عقاید دیگران هست، قطعا عقاید خودش مشکل داره. وگرنه کسی که واقعا مومن به اصول خودش باشه، هرگز روحیه تهاجمی نداره. کسی که حمله میکنه، ضعیفه و چیزی برای عرضه نداره بنابراین تلاش میکنه این ضعف رو با حمله کردن پر کنه. حتی در زمینه کشورها هم میتونید ببینید. کشوری که واقعا قدرت داره آیا حمله میکنه؟ اگر روسیه واقعا قدرتمند بود، نیاز به حمله به اوکراین داشت؟
چرا به اوکراین حمله کرد؟ چون میدونست اگر اوکراین به ناتو بپیونده در خطر خواهد بود و اونقدر قدرت نداره که با ناتو بجنگه. بنابراین به اوکراین حمله کرد تا ضعفش رو پوشش بده. بنابراین حمله همیشه از طرف ضعیف انجام میشه. شما باید این ضعف رو پیدا کنی و عیانش کنی.
۱۱. یک تحلیلگر و کارشناس و منتقد سیاسی چه شاخصه هایی باید داشته باشه؟
شاید مهمترین شاخصه اش اینه که منافع شخصیش رو کنار بذاره و به جمع فکر کنه.
۱۲. چرا بعضیا میگن همکاری با دولت، به نفع شخصی دولت و به ضرر مردمه؟
چون دنبال جدا کردن مردم از دولت هستن. چیزی که ما داریم دولت-ملت هست. بدون هرکدوم از اینها حکومت وجود نداره. بنابراین با جدا کردن دولت و ملت میتونن حکومت رو نابود کنن. اما این جدایی اتفاقات بعدی رو هم رقم میزنه.
جدایی اقلیتها، حمله نظامی خارجی، جنگ داخلی و... از ثمرات جدایی دولت از ملت هست. اتفاقی که در بسیاری کشورهای منطقه رخ داده و احتمالا طی سالهای بعدی باز هم رخ خواهد داد.
۱۳.وظیفه ی هریک از ما برای بهبود وضعیت کلی و فعلی کشور چیه؟ آیا کاری از دست ما ساخته است؟
دلم میخواد بگم هرکس کار خودش رو درست انجام بده همه چیز درست میشه اما واقعا اینطور نیست. الان متوجه شدم اگر ساختار درست نباشه، هرچقدر هم آدم درستی باشی نه رشد میکنی توی ساختار و نه میتونی جایی رو درست کنی.
بنابراین بهترین کاری که میشه کرد این هست که با هم حرف بزنیم و یاد بگیریم چطور باید با هم صحبت کنیم.
۱۴.هرجا که بحث و گفت و گو از باورها و دیدگاه ها بود، در اون بحث شرکت کنیم و دفاع کنیم یا بهتره سکوت کنیم و عقایدمون رو برای خودمون نگه داریم؟
قطعا باید حرف بزنیم و یاد بگیریم حرف بزنیم و مهمتر از اون بشنویم. شنیدن خیلی مهمتر از حرف زدنه. همینطور باید یاد بگیریم هیچکس خیر مطلق یا شر مطلق نیست. دید از بالا به پایین نداشته باشیم. عقیده هرکس محترمه اما باید بتونه ازش دفاع کنه در غیر این صورت نشون میده عقیده اش غیرمنطقیه. هیچکس نمیتونه توی کشور بگه من این کار رو میکنم چون دوست دارم. باید دلیل منطقی برای کارش داشته باشه. اگه همه ما تو کشتی نشسته باشیم کسی نمیتونه یک نقطه رو سوراخ کنه و بگه دوست دارم. دوست دارمی در کار نیست. اما حرف نزدن باعث میشه که همه ما یک گوشه رو سوراخ کنیم و بگیم دوست داشتیم در نهایت هم همه با هم غرق بشیم.
۱۵.فرضا شما به عنوان یک فرد اصلاحگر، و توانا در ایجاد تحول کاری که در ابتدا برای بهتر شدن اوضاع کشور میکنید چیه؟
من از وقتی یادم میاد فقط یک چیز میخواستم و اون هم این بوده که یک روز برم توی مسجد و ببینم هر گوشه مسجد چند نفر نشستن و دارن در مورد یک موضوع بحث میکنن. این اتفاق رخ بده، مسایل بعدی خود به خود حل میشه
۱۶.وقتی تجزیه و تحلیل ها درباره موضوعی زیاد میشه، و هرفرد نظر خودش رو بیان میکنه، چطور میشه عادلانه و بدون قضاوت به یک جمع بندی و نتیجه گیری درست رسید؟
نتیجهگیری درستی وجود نداره. هرکس از دیدگاه خودش یک سری نتیجه بیان میکنه. همه شون درستن اما در نهایت پیشبینی یکی شون درست از آب در میاد. هدف اینه که ما تا حد امکان به پیشبینی درست نزدیک بشیم که بدون شنیدن تمام صحبتها امکان پذیر نیست. همچنین هر پیشبینی که شما بکنی درسته مهم نیست نتیجه آخر چی میشه. امام خمینی میگفت ما مامور به تکلیفیم نه نتیجه. مهم نیست تهش چی میشه مهم اینه که ما تلاشمون رو برای کشف حقیقت کردیم حتی اگر به اشتباه افتادیم.
۱۷.حکومت و نحوه کشورداری کدوم کشور رو می پسندید و دلیل این انتخاب شما چیه؟
هیچ کشوری. چون حکومت یک امر بسته نیست. حکومت در مواجهه با تمام کشورها و تمام جهان معنا پیدا میکنه و تا وقتی تمام مردم جهان به این درک نرسن که همه با هم سرنوشت مشترک دارن و این مرزبندی ها چیزی بجز یک سری خطوط حقوقی سیاسی نیست، تمام حکومتها باطلن.
مطلبی دیگر از این انتشارات
🟡اپیزود هفتم روان شو| بشنوید از پیچ و خم نویسندگی✍
مطلبی دیگر از این انتشارات
اپیزود هَشتُمِ روان شو| نوش جان کنید از شعر و ادب☕☔
مطلبی دیگر از این انتشارات
🌹اپیزود نُهُمِ روان شو| سخنانی از زنانگی و زندگی👸🏻